نویسه جدید وبلاگ

سلام.
یکی از دوستان از من خواسته بود که در مورد عقاید بابام و انقلاب بیشتر بنویسم. راستش چون من خودم زیاد دوست نداشتم تو این وبلاگ، وارد موضوعات سیاسی بشم، تا حالا اینکارو نکرده بودم.
اما اگه یه مقدار روی صحبتها و سخنرانی های بابام در یکی دو پست قبل دقت کرده باشید، موضوع روشنه.(اون صحبتها رو بدون کم و کاست برای شما قرار داده بودم). به هر حال تو این پست، خاطرات و تفکرات بابای شهیدم رو در این مورد مینویسم:
ولایت فقیه یکی از اصول اعتقادی او بود. "نسبت به اصل ولایت فقیه بی تفاوت نباشید و با دو عنصر عقل و عشق آنرا مورد پاسداری و اهتمام قرار دهید. " قسمتی از وصیت نامه بابام.
همیشه تا جایی که در توانش بود، اخبار و مسایل سیاسی رو دنبال می کرد و سعی میکرد هیچ وقت صحبتها و بیانات رهبر معظم انقلاب رو از دست ندهد.از ایشون با عنوان " آقای خامنه ای" تو خونه صحبت میکرد. هنگام پخش صحبتهای آقای خامنه ای از تلویزیون، علاوه بر اینکه خودش به صحبتها گوش میداد، ما رو هم دعوت میکرد تا به صحبتهای آقای خامنه ای گوش بدهیم. و خودش میگفت محور قضاوت در همه ی موارد ولایت فقیه است. و تاکید داشت :مهم اطاعت از ولایت فقیه است ، شخص در مرحله ی بعدی قرار دارد. در آن زمان امام ولی فقیه بود و اکنون آقای خامنه ای.
نسبت به ارزش های والای انقلاب حساس بود و همواره در صحبتهایش با افراد مختلف از آن دفاع میکرد. واقعیات را می دید و در بیان مطالب حق ملاحظه هیچ کس را نمیکرد. بطور خاص ، با جریان دوم خرداد مخالف بود ، چون میگفت :" ارزشهای انقلاب داره کمرنگ میشه". صحبتهای دلسوزانه ایشون در سال 84 ، کاملا گواه این مطلب است.
البته در بحث های سیاسی به هیچ کس توهین نمیکرد و ضمن دفاع از عقایدش برای دیگران احترام قایل بود. هنگام بحث و صحبت با افراد مختلف به فراخور حالشان با آنها بحث می کرد و در صحبتهایش به نظرات آقای خامنه ای استناد می کرد. به مشکلات کشور در بخشهای مختلف اذعان داشت و توصیه اش به مسوولان حل این مشکلات بود. اما با همه ی این مشکلات ،از این نظام و انقلاب به عنوان نعمت یاد میکرد و میگفت همه باید شکرگزار این نعمت باشیم.

"علی رغم وجود مشکلات و نابسامانی ها قدر نظام و انقلاب را بدانید."

یک خاطره: بعد از شهادت بابام، در همین وبلاگ متن کامل وصیت نامه را قرار داده بودم. یکی از سایتهای معروف همین وصیت نامه رو از این وبلاگ استخراج کرده بود. بسیار باعث خوشحالی من شده بود. ولی با اندکی دقت ، دیدم واژه ی "نابسامانی" را از وصیت نامه حذف کرده بود. برای من جای شک و تردید شد و پیش خودم میگفتم شاید اگه بابا از این واژه تو وصیت نامه نمیکرد،بهتر بود ، بسیار باعث خوشحالی من شد که دقیقاً در همان شب آقای خامنه ای در صحبتهاشون از همین واژه ، در بیان مشکلات کشور استفاده کردن.

برای شرکت در انتخابات اهمیت ویژه ای قایل بود و در همه ی انتخابات ها شرکت میکرد.



خاطره ی رای بابام و دهمین دوره ی انتخابات ریاست حمهوری:

در انتخابات قبل ، نظر بابام با من برای فرد مورد نظر فرق داشت. و  او به علت شرایط سخت بیماری و تنگی نفس برای بیرون رفتن از خانه مشکل داشت. و برای رای دادن به صندوق سیار نیاز داشت.  اما انتظار برای آمدن صندوق سیار به درازا کشید و من تصمیم گرفتم زودتر رای بدهم. ولی من قبل از اینکه از خانه برم بیرون ،به بابام گفتم: بابا رای من فلانیه. اما اگه شما بگی من به ... رای بدم ، حتما اینکار رو میکنم. خیلی اصرار کردم ولی قبول نکرد و گفت به نظر خودت عمل کن. من هم همین کار رو کردم. اما انتظار بابام برای آمدن صندوق سیار تا یک ساعت قبل از پایان رای گیری ادامه داشت ، اما فایده نداشت. گفت: محسن لباس بپوش بریم بیرون رای بدم. گفتم مشکله. ولی قبول نکرد و گفت:حتما باید رای بدم. به هر حال کپسول اکسیژن رو گذاشتیم تو ماشین و به هر زحمتی بود رای شو به صندوق انداخت.من که از این وضع راضی نبودم، هنگام برگشت تو ماشین بهش گفتم: حالا یک رای شما به احمدی نژاد اینقدر ارزش داشت که این قدر خودتو به زحمت بیندازی؟ جواب داد : مهم شرکت در انتخاباته که دشمن آرزوی شکستش رو داره. فرد مورد نظر در مرحله بعدیشه. البته بعدش با شوخی با لهجه شیرین بهبهانی به من گفت:" حالا اگه تو هم به احمدی نژاد رای داده بودی شاید میتونستی منو منصرف کنی."


http://shahidnaseri.persiangig.com/image/shahid%20-naseri.jpg


یکبار دیگر در خانه در حال استراحت بود. فکر کنم بعد از یک دوره سخت بیماری تازه از بیمارستان مرخص شده بود. از بابام سوال کردم : از اینکه این همه سختی و درد تحمل میکنی پشیمان نیستی که به جبهه رفتی؟ از من عصبانی شد و گفت :خدا رو شکر تا حالا همچین فکری به ذهنم نیومده و تنها دلخوشی من اینه که در راه هدفی سلامتی خود رو از دست دادم و خوشحالم که از این نظر با بیماران معمولی فرق دارم.

به همان اندازه که روی دفاع از ارزشها و انقلاب تاکید داشت،نسبت به سوء استفاده ها حساس بود و احیاناً اگر موردی را مشاهده میکرد تذکر می داد .صحبتهای بابام در سال 75 گواه این مطلب است. توضیح اینکه بابام در سال 75 هنگام مراجعه به یکی از ادارات متوجه میشود که در موردی پارتی بازی صورت میگیرد و با افراد مختلف سلیقه ای برخورد می شود. از طرف دیگر نارضایتی مردم را می بیند، خلاصه از وضع موجود ناراحت می شود و تذکری را به رییس آن اداره می دهد که متاسفانه با برخورد خوبی از طرف رییس مواجه نمیشود.
احیاناً اگر مسئولی به عیادتش می آمد، توصیه اش این بود که مشکلات مردم را حل کنید . در پایان قسمتی از وصیت نامه بابای شهیدم سید عنایت الله ناصری:
و اما ای مسئولین محترم و گرامی و ای کسانی که وظیفه ای سنگین بر دوش دارید. مواظب باشید که هم تحت نظارت دقیق خدای متعال هستید و هم زیر چشم تیزبین مردم جای دارید لذا از شما عزیزان انتظار میرود که صادقانه به ملت خدمت نمایید و در سیاست گذاری ها و برنامه های خود به توصیه های حکیمانه رهبر انقلاب حفظه الله تعالی توجه کنید و آنجایی که وقت کار و عمل در میان است، اختلاف خود را کنار گذاشته و همگان متحد و یکپارچه به فکر پیشرفت و آبادانی و چشم انداز بیست ساله ی کشور باشید و برخی معضلات اجتماعی و اقتصادی و اخلاقی و فرهنگی را سامان بخشید تا به لطف الهی این قبیل دغدغه های فکری از جامعه ی اسلامی برطرف گردند.
انشا الله.


شادی روح همه ی شهیدان ذکر فاتحه ای همراه با صلوات قرایت کنید.






گزارش تخلف
بعدی